در دوردستهای نامعلوم جهان، پسری کوچک روی سیارهای شکسته و تنها ایستاده بود. اطرافش کهکشانهای بیپایان با هزاران ستاره درخشان میچرخیدند. او با یک گل زیبا در دست، به نور درخشان ستارهای نگاه میکرد که در قلب آسمان میتابید.
این گل، نشانهی امید و زندگی بود؛ نشانهای که حتی در تاریکترین سیارات و سختترین شرایط، نور و زیبایی میتوانند وجود داشته باشند. پسرک با شال زرد پروازکنندهاش، مثل یک نگهبان کوچک، مراقب آن گل بود تا همیشه امید را در دل کهکشان زنده نگه دارد.
سیارهی شکسته زیر پایش، یادآور سختیها و شکستهایی بود که در مسیر زندگی وجود داشت، اما وجود گل و نور ستاره نشان میداد که هر شکستی میتواند زمینهساز تولد دوباره و روشنایی باشد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.