در شبی پرستاره، دخترکی با جامهای زرین در آغوش ماه آرام گرفت. موی بلندش همچون امواجی از نور در میان آسمان رها شد و ستارگان با هر دم و بازدم او، روشنتر میدرخشیدند.
ماه، که چهرهای مهربان و آرام داشت، کودک را چون مادر در آغوش کشید و برایش لالایی کهکشانی زمزمه کرد. در آن لحظه، زمان ایستاد؛ همهی کائنات در سکوتی شیرین فرو رفتند تا رویای کودک بر هم نخورد.
میگفتند هر کودکی که در خواب، ماه را در آغوش ببیند، قلبی از نور خواهد داشت و جایی که گام بگذارد، شب تاریک را به روشنایی بدل خواهد کرد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.