در شهری که نور و سایه همیشه در نبرد بودند، سه خواهر وجود داشتند که هرکدام بخشی از حقیقت را در دل خود نگه داشته بودند. آنها همیشه در مه غلیظی که شهر را فرا گرفته بود، با لباسهای سفیدشان که نشانی از پاکی و راز بود، ظاهر میشدند. سایههایشان روی دیوارهای کهنه شهر حکایتی از گذشته و آینده بود. هر بار که یکی از آنها قدم برمیداشت، نسیم ملایمی لباسهایشان را به رقص درمیآورد و انگار زمان برای لحظهای متوقف میشد.
مردم شهر به آنها لقب «سایههای سهگانه» داده بودند، چرا که هیچکس نمیدانست راز واقعی این سه خواهر چیست، ولی میدانستند که حضورشان به معنای تغییری بزرگ در آینده است. آنها نمادی از پیوندی جاودانه میان گذشته، حال و آینده بودند؛ داستانی که فقط در سایههای شب میشد خواند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.