در دل یک شب تاریک، جایی که هیچ ستارهای دیده نمیشد، دایرههای جادویی شروع به درخشش کردند. هر دایره داستانی را در دل خود داشت؛ یکی پر از گلهای آبی و سبز که نماد آرامش بود، دیگری با رنگهای آتشین که هیجان و شور زندگی را نشان میداد. دایره بزرگتر، تاجی از گلهای کوچک و بزرگ بود که به یکدیگر چسبیده بودند، انگار که همهی احساسات و خاطرات جهان در آن جمع شدهاند.
در مرکز این جهان رنگارنگ، یک پرندهی زیبا با پرهای چند رنگ پنهان شده بود. پرندهای که نگهبان رازهای این سرزمین جادویی بود و فقط در شبهای خاصی ظاهر میشد. او پرواز میکرد و با بالهایش دایرهها را لمس میکرد تا انرژی آنها را زنده نگه دارد.
هر بار که این دایرهها به هم میرسیدند، نوری ساطع میشد که حتی تاریکی را به رقص وا میداشت و یادآور این بود که زیبایی و زندگی همیشه در کنار هم جریان دارد، حتی در تاریکترین لحظات.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.