در دنیایی دور، روحی زندگی میکرد که قادر به تجربهی زندگی تنها از طریق “چهرهها” بود. هر چهره، بخشی از احساساتش را نمایندگی میکرد:
🔵 آبیسوخته، چهرهی غم بود، پنهان در عمق خاطرات فراموششده.
🌕 بژ روشن، چهرهی تعادل و سکوت بود؛ همانی که همیشه سعی میکرد بقیه را آرام کند.
🟣 بنفش و نارنجی، چهرهی شور و عشق بود؛ پر از تضاد و هیجان، اما زودگذر.
🔷 آبیطلایی، چهرهی خرد و خیال، با نقوشی از ستارگان درونش.
⚫ خاکستریتیره، چهرهی ناگفتهها و ترسها، چهرهای که کمتر کسی میدید، اما همیشه آنجا بود.
روزی، روح تصمیم گرفت این چهرهها را کنار هم بگذارد تا برای اولین بار، خودِ واقعیاش را ببیند. هر بخش رنگارنگ از وجودش، مثل تکههای پازل کنار هم قرار گرفتند.
و در انعکاس چشمهایشان، حقیقتی پنهان بود:
او فقط یکی نبود.
او همهی آنها بود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.