در دهکدهای دور، پیرزنی زندگی میکرد که همیشه میگفت:
«اگر شب ماه کامل کنار دریا بخوابی، پریِ صدفها در خوابت پدیدار میشه.»
کسی حرفش را باور نمیکرد، تا اینکه “لیا”، دختری کنجکاو با دلتنگیهای بینام، یک شب کنار دریا خوابید.
موجی نرم او را در برگرفت… و وقتی چشم گشود، خود را در جهانی میان آب و رویا دید.
پریای با موهای بلند و رنگین، گلهای دریایی در گیسوانش، و پوست پولکدار و درخشان، آرام از آب بیرون آمد.
ماهیهای طلایی اطراف او میرقصیدند، و صدفهایی در باد نجوا میکردند.
پری به لیا گفت:
«یکی از گلهای موی من، از دنیای تو آمده. آن را بازگردان، تا آرامش بازگردد.»
لیا گل را شناخت؛ گلی که مادرش سالها پیش در دریا انداخته بود، برای دختری که هرگز برنگشت…
حالا لیا باید انتخاب میکرد:
بازگشت به جهان خود، یا ماندن با رازهایی که هیچکس در خشکی باور نمیکند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.