در دل کوهستانهای مهآلود و بلند، دو معبد با سقفهای سبزرنگ خودنمایی میکردند؛ یکی در پای پرتگاهی عظیم و دیگری در بالاترین نقطهی کوه، که با پلههایی پر پیچ و خم به هم متصل شده بودند. افسانه میگوید که این دو معبد دروازههایی به دنیای دیگر هستند، و تنها کسانی که بتوانند از میان مههای غلیظ و درختان سرخ رنگ عبور کنند، به حقیقت جهان پی خواهند برد.
روزی مردی جوان، که در جستجوی نور حقیقت بود، سفر خود را از معبد پایین آغاز کرد. با عبور از میان ابرهای سفید و شعلههای سرخ برگ درختان، به آرامی به معبد بالایی رسید. در آنجا، خورشید بزرگ و درخشان، که همچون نگهبانی مهربان اما قدرتمند در آسمان میدرخشید، به او نگاهی انداخت و رازهای جاودانهی آرامش و دانایی را فاش کرد.
او دریافت که در جهان، همچون کوهها و مهها، حقیقت و اسرار درهم تنیدهاند؛ و تنها با صبر و اراده میتوان به آنها رسید. این سفر، نه فقط پیمودن راه، بلکه گذر از درون خود بود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.