در دل یک دنیای پرهیاهو، دختری بود که با چشمانی بسته، سیبی سرخ و درخشان را در دست گرفته بود. آن سیب نه تنها میوهای ساده نبود، بلکه نمادی از آرزوها، رازها و تصمیمات نهایی بود. هر بار که به آن نگاه میکرد، لحظهای سکوت درونش ایجاد میشد و افکارش به آرامی در پیچوخمهای ذهنش جاری میشدند.
موهای پیچیده و پخش شدهاش نشان از پیچیدگیهای زندگی داشت که همچون رنگهای متنوع و خطوط نامنظم در پسزمینه، هر لحظه تغییر میکردند. دستانش با ظرافت و دقت سیب را گرفته بودند، گویی که میخواست این لحظه را برای همیشه حفظ کند؛ لحظهای که در آن همه چیز ممکن بود.
این دختر، در این سکوت و آرامش، تصمیم گرفت که با قلبی پر امید و دستهایی باز، سرنوشتش را بسازد و اجازه ندهد هیچ ترسی مانع راهش شود. سیب، نماد انتخاب و شروعی تازه بود؛ شروعی که تنها با یک نگاه عمیق و یک لمس آرام به حقیقت میرسید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.