وقتی شعر بیدار می شود، این دو را در هم می آمیزد.
در آغوش یک ایوان پر از گل رز و نور خورشید، یک داستان عشق باز می شود. زن، غرق در یک لباس زمردین که مثل رویا جریان دارد، رقص لطیفی را آغاز می کند. هر چرخشی با نت های گیتار پارتنرش هماهنگ است.
او، یک آهنگ ساز، از وجود او ملودی الهام می گیرد. انگشتانش روی سیم ها می رقصند، هر آکورد داستانی از اشتیاق و ملانکولی را می بافد. کلاه پهن او را پنهان می کند، اما نه اشتیاقی که در نگاهش می سوزد.
آنها یک سمفونی از رنگ و صدا ایجاد می کنند، هر کدام بازتابی از دیگری. گل های رز خنثی می شوند و عطرشان وعده هایی را که در هوا می چرخند را زمزمه می کند. در این حریم خصوصی، آنها واقعیت را پشت سر می گذارند و به قلمروی می روند که در آن هنر حکمرانی می کند و عشق تنها قانون است. آنها برای ابدیت در یک لحظه به دام افتاده اند، رقص و آهنگ سرودهای قلبشان.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.