در دل جنگلی جادویی، دختری به نام آزلیا با گربهاش میرو زندگی میکرد. او کلاهی از قارچ زمردی بر سر داشت که از جنگل محافظت میکرد.
میرو فقط یک گربه نبود، بلکه روح نگهبان جنگل بود که در کنار آزلیا، شبها کنار برکه مینشست تا از ورود تاریکی جلوگیری کند.
روزی سایهای سیاه وارد جنگل شد. اما پیوند میان دل پاک آزلیا و چشمان روشن میرو، نوری ساخت که تاریکی را برای همیشه دور کرد.
از آن روز، جنگل همیشه روشن ماند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.