در دل کوههای سر به فلک کشیده و مه گرفته، قصری با سقفهای آبی و دیوارهای سرخ در شب مهتابی میدرخشید. ماه کامل، همچون نگینی در آسمان تاریک، همهجا را نورافشانی میکرد. درختان پاییزی با برگهای نارنجی و زردشان، به آرامی زیر نسیم میرقصیدند و سایهای دلنشین بر آب زلال رودخانه میانداختند.
پل سنگی کوچک، گذرگاهی بود به سوی قصری که درونش نور گرم چراغها دل هر رهگذری را گرم میکرد. مردم میگفتند این قصر محل تجمع عارفانی است که در سکوت و آرامش کوهستان، به رازهای هستی پی میبرند. قصری که در مه و سکوت شب، میان کوهها و درختان، پناهگاهی برای قلبهای خسته و جستجوگر است.
آن شب، یک مسافر خسته از راه دور، با عبور از پل و نگاه به مهتاب، آرامش را در این گوشه از جهان یافت و در دلش عهد بست که همیشه دنبال نور و آرامش بگردد، حتی اگر راهش پر پیچ و خم و مهآلود باشد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.